بسم الله الرحمن الرحیم 

شهید مهدی خداپرست، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس بود وقتی دانشگاه را برای ادای تکلیفی بزرگ تر رها کرد. او زمانی که هیچ نامی از اردوهای جهادی وجود نداشت، با عده ای از دوستان خود بارها به استان محروم کردستان سفر می کرد و داوطلبانه در آسایشگاه های جانبازان  برای معالجه آن ها تلاش می کرد.

تصویر و بخشی از زندگی نامه شهید مهدی خداپرست با همت بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس در سال 1392 به صورت استند آماده شده است که به این شهید بزرگوار و خانواده گرامی اش و همه رهروان راه شهدا تقدیم می شود: 

پاسدار شهید دکتر مهدی خداپرست

برای دریافت تصویر در اندازه 90 در 200 سانتی متر و کیفیت اصلی اینجا کلیک کنید
حجم: 6.89 مگابایت

رزولوشن: 72

فرمت: Tif

 تصویر فوق آماده برای چاپ به صورت استند است


طراحی کارت دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس برای شهید مهدی خداپرست

>>برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید



پوستر پاسدار شهید دکتر مهدی خداپرست
معاون طرح و برنامه ریزی بهداری کل سپاه و سرپرست جانبازان

دریافت تصویر در ابعاد و کیفیت اصلی
حجم: 1.9 مگابایت

این تصویر با استفاده از فابل لایه باز شیعه آرت آماده شده است


>>برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید

+ وقتی استند شهید مهدی خداپرست را با یک عکس پرسنلی از ایشان آماده می کردم با خودم فکر کردم چرا چهره شهید خداپرست مانند دیگر شهدا به نظر نمی آید! اما وقتی بر سر مزارشان رفتم فهمیدم چهره شهید مهدی خداپرست دقیقا همان طور است که همه شهدا هستند: معصوم و مهربان !  

 

آرامگاه شهید مهدی خداپرست در بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 88، شماره 38 در کنار برادر شهیدش

پاسدار شهید دکتر مهدی خداپرست 

فرزند ابوالقاسم

معاون طرح و برنامه ریزی بهداری کل سپاه و سرپرست جانبازان 

که در سن 27 سالگی در تاریخ 1362/12/6 در عملیات خیبر 

در بیمارستان صحرایی خاتم الانبیاء هنگام نماز صبح به درجه رفیع شهادت نائل گشت


+ قبلا از عکاسی بدی که داشتم عذرخواهی می کنم. در آن شرایط متاسفانه نتوانستم عکس بهتری از آرامگاه شهید و قاب عکس ایشان که در آن جا بود، بگیرم. 


*************


زندگی نامه شهید مهدی خداپرست 

شهید دکتر مهدی خداپرست در سال 1335 در شهر تهران در خانواده ای مومن و دیندار به دنیا امد او فرزند ششم خانواده بود و دوران تحصیل خود را از ابتدا تا سال دوم دبیرستان در تهران گذراند و دو سال اخر دبیرستان را به شهر قم رفت. او بنابر موقعیت مذهبی خانواده و محیط شهر خون و قیام، قم با تعلیمات دینی و مذهبی الفتی دیرینه یافت و در جلسات و مراسم مذهبی فعالانه شرکت می نمود. به علت این روحیه مذهبی هنگامی که در کنکور پزشکی ارتش رژیم ستم شاهی پذیرفته شد، از رفتن به دانشگاه خودداری نمود و یک سال بعد در رشته فیزیولوژی در دانشکده توانبخشی مشغول به تحصیل شد.

مهدی در دانشگاه با شرکت در اعتصاب های دانشجویی مبارزه خود را علیه رژیم طاغوت شروع کرد و به دلیل این فعالیتهای ضد رژیم یکی دو ترم از تحصیل محروم شد. سال اخر تحصیل او در دانشکده مصادف با سال اول انقلاب بود و او با دوستان خود در بر پایی تظاهرات و راهپیمایی ها و سازماندهی این نوع مراسم تلاش بسیار نمود، او در پخش اعلامیه ها و پیام های حضرت امام خمینی(س) سر از پا نمی شناخت، و در تظاهرات روز 17 شهریور در میدان شهدا، حضور فعال داشت و در روز 22 بهمن 1457 در خیابان تهران نو با تانکها و نیروهای سرکوب گر رژیم مسلحانه به مبارزه پرداخت.

شهید مهدی خداپرست بعد از پیروزی انقلاب مقدس اسلامی در بر پایی سخنرانی های مذهبی، نمایشگاه های عکس و کلاسهای عقیدتی در دانشکده و دبیرستانهای تهران تلاش بسیار نمود. او هر چند درامد چندانی نداشت از کمک به انقلاب و نیازمندان دریغ نمی کرد مهدی با عده ای از دوستان خود بارها به استان محروم کردستان سفر نمود و در انجا به کارهای فرهنگی پرداخت. او مدتی مسئولیت بسیج مسجد الهادی را به عهد داشت و بعد از ان به عضویت سپاه درامد و به سمت معاونت طرح و برنامه ریزی منصوب شد. او با توجه به تخصصی که در امور پزشکی داشت در بیمارستان شهید مصطفی خمینی به معالجه جانبازان انقلاب پرداخت و در ساعات غیر اداری نیز بطور افتخاری در اسایشگاهی در نزدیکی شهر ری به این عزیزان کمک می کرد. و این در حالی بود که مهدی در کودکی دو کلیه خود را از دست داده بود و با یک کلیه که از برادر شهیدش به او اهدا کرده بود به زندگی خود ادامه می داد به علت این فداکاریها، شهید خداپرست بعنوان پدر جانبازان معروف شده بود.

مهدی مدتی نیز از طرف سپاه پاسداران در وزارت خارجه مشغول به خدمت شد و در سال 1360 برای انجام امور سیاسی و فرهنگی به زیمباوه و تانزانیا اعزام شد. او در همین سال ازدواج نمود و ثمره ازدواج  او یک فرزند پسر بود که بعد از شهادت پدر چشم به جهان گشود. او در سال 1361 مدتی مسئول امور جانبازان سپاه شد و بارها برای کمک و خدمت به مجروحان به جبهه حق علیه باطل رفت. و در اعزام عزیزان مجروح برای درمان به خارج از کشور تلاش زیادی نمود.

شهد خداپرست در اواخر بهمن ماه 1362 در استانه عملیات پیروزمندانه خیبر برای کمک به مجروحان به جبهه شتافت و در حالی که با پزشکان دیگر در صف نماز جماعت صبح مشغول نماز بودند بوسیله موشک هواپیماهای دشمن به شهادت رسید، او چند روز قبل از شهادت به مادرش می گوید: « مادر دیشب خواب دیدم که پلاکاردی بر سر دیوار منزلمان نصب شده بود و نام من روی ان نوشته شده بود و روی دیوارها عکس خود را در کنار عکس برادرم هادی دیدم. و در راهرو منزلمان اعلامیه ای بود که روی ان نوشته بود شهید مهدی خداپرست، من می دانم که به شهادت می رسم.»

شهید مهدی خداپرست از نظر اخلاقی و تقوی نمونه بود. و شهادتش حادثه ای ناگوار برای خانواده محسوب می شد. با توجه به اینکه هنوز سالگرد شهادت برادرش فرا نرسیده بود مسئولین سپاه نمی دانستند چگونه خبر شهادت مهدی را به خانواده اش بدهند. اما مادر مهدی بعد از شنیدن خبر شهادت دومین فرزند خود با صبوری و خویشتنداری تمام، به معراج شهدا رفت، در کنار پیکر مطهرفرزند خود نشست و صلوات فرستاد و با شهید خود نجوا کرد و دعا نمود. اشک نریخت و زجه نکرد او شهید خود را تقدیم خدا نمود. جنازه مطهر شهید بر دوش دوستان جانبازش در حالی که اشک از دیدگان انها روان بود تشییع شد و در بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 88، شماره 38 در کنار مزار برادر شهیدش به خاک سپرده شد.


منبع: بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس و روزنامه کیهان